مهمان عزیز برای مشاهده ی لینک ها باید عضو شوید. براي عضويت اينجا كليك كنيد
با سلام
در این تاپیک میتونید خاطرات جالب خودتون رو تعریف کنید، حالا هر خاطره ای میخواد باشه، غم انگیز، شاد، خنده دار، ترسناک ... کلاء هرچی ... فقط شنیدنی باشه ....
ممنون
مهمان عزیز برای مشاهده ی لینک ها باید عضو شوید. براي عضويت اينجا كليك كنيد
با سلام
در این تاپیک میتونید خاطرات جالب خودتون رو تعریف کنید، حالا هر خاطره ای میخواد باشه، غم انگیز، شاد، خنده دار، ترسناک ... کلاء هرچی ... فقط شنیدنی باشه ....
ممنون
*GORO* (01-30-2014),chameleon mk9 (01-03-2014),Leonardo (03-26-2015),MagicCell (07-18-2015),ORNSTEIN (07-09-2020),Sajjad Winchester (06-11-2014),SCORPION MASTER (11-19-2014),Ulquiorra (01-25-2015)
توی روستامون، داداشم و پسر عموم، خیلی مسخره بازی میکردن.
کارای خطرناک و ......
یادمه که کوه شنی پشت روستامون بود)
برای رفتن به کوه شنی باید از جاده میگذشتی(مگه هفت خانه رستمه؟)
داداشم به من گفت که با پسر عموم میره کوه
عاغا من اول باور نکردم
بعد دیدم دختر عموم میگه برو ببین داداشت و پسر عموت کجان(پسر عموت رو فک کنم تیکه انداخت )
کوه یکمی دور بود
آماده شدم برای سفر های کریستف کلمبه
رفتم کوه
حدود نیم ساعتی شد
دیدم نیستن
برگشتم
باز وقتی دیدم نیستن
رفتم کوه
برگشتم
این چرخه سه چار بار تکرار شد
تا اینکه به سرم زد رفتم روستاهای دیگرو هم گشتم(شاید گم شده باشد خو)
خلاصه
بعد از ظهر بود
نا امید بودم
برگشتم دیدم یه چیزی بالا خونمون تو روستا داره میخنده
بله؟؟
داداشم، پسر عموم و دختر عموم؟؟؟
بعدش فهمدیدم منو اسکول گیر آوردن
منم اونارو نصفه شب بردم تو صحرا ول کردم
fatality??
نه دیگه
نوچه های داداشم و پسر عموم و دختر عموم
گرفتن منو انقد زدن که عر عر میکردم
کسی باور میکرد؟؟
نه دیگه بدیش همین بود
یک خاطره از خودم و حمید دوباره بهتون بگم
من و حمید نزدیک به 12 سال پیش برای امتحان گواهینامه رانندگی ثبت نام کردیم یادمه اون روز حمید پول گواهینامه اش رو نداشت که حدود 49 هزار تومان میشد و من بهش قرض دادم (هر چند بعدا قرضش رو نداد و هنوز بدهکاره) حتی کرایه تاکسی اش رو من حساب می کردم و پول ناهار و ...
ما باید 10 جلسه کلاس میرفتیم و بعد امتحان شهری داشتیم اون سال تازه 10 جلسه کلاس شروع شده بود و 3 ماه قبلش بدون کلاس میشد امتحان داد یعنی از اولین سری ثبت نام کنندگان کلاسهای اموزش رانندگی ما بودیم
10 جلسه کلاس تئوری و بعد 10 جلسه اموزشی و امتحان تئوری و شهری
من چون از 12 سالگی رانندگی میکردم از 10 جلسه اموزش عملی فقط یک جلسه را رفتم و باقیش لازم نبود ولی حمید هر 10 جلسه رو رفت من هم برای تفریح صندلی عقب می نشستم تا رانندگی اش رو ببینم رانندگی حمید جالب نبود و هر چی مربی اموزشی میگفت اینکارو کن اون کارو کن حمید میگفت اینو بلدم اونو بلدم ولی همش اشتباه انجام میداد
خلاصه یک روز و فکر کنم جلسه اخر مربی اموزشی سرش درد میکرد چشماش نیمه باز تا خواب بود حمید هم با سرعت داشت میرفت یهو مثل دیوانه ها انحراف به چپ زد و محکم کوبید به یک ستون و ماشین مربی رو نابود کرد ( فکر کنم از عمد بود و قصدش تلافی بود) مربی تا ماشینش خورد به ستون یهو از خواب پرید گفت اینجا کجاست ما کجا هستیم بعد که فهمید چی به چیه یه پس گردنی محکم به حمیدی زد و گفت خاک بر سرت که بعد چند جلسه رانندگی هنوز یاد نگرفتی حمید هم از ماشین پرید پایین و فرار کرد مربی بدبخت یه 200 هزاری پیاده شد خلاصه ضررهای بیشماری به من و اموزشگاه در این مدت اموزش زد
بعد هم من یه ضرب هم تئوری و هم شهر را قبول شد ولی حمید هر کدام را 5 بار امتحان داد تا قبول شد جالبه ماشین اون سرهنگه رو هم که برای امتحان شهری بود یه بار روشن بود مجددا استارت زد که استارتش سوخت و یک کتک دیگه خورد و تا 5 جلسه قبولش نکرد البته سرهنگه هم فردای اون روزی که حمید رو قبول کرد (جلسه ششم) تصادف کرد و مرد
خاطرات خوبی داشتیم یادش بخیر چه زود گذشت اینو امروز یهویی یادم اومد
از سرگذشت های من و حمید باید یک کتاب نوشت که در اون کتاب حمید همیشه نقش یک فرد زرنگ رو داشته و من نقش یک انسان با سخاوت
البته الان از نظرمالی من بالاتر از اونم هر چند اون هم مایه داره
amir mohammad minr (07-18-2019),Æ (06-19-2017),Black.Butler (07-05-2017),fated joker (10-18-2016),John Cena (07-05-2017),_SONIC_ (10-13-2016)
منم یک بار خونه تنها بودم حوصلم سر رفت . شب بود . سوار چرخم شدم تا برم بگردم . سر کوچمون هم یک چاه بود . منم اومدم رد بشم چاه رو ندیدم تایر جلو رفت داخل چاه منم حدود 2 تا 3 متر همینطور داشتم میرفتم و لوذم پاره شد . ( یک چیزی هست پایین لب که مثل نخ یا چیزی وصله ها اون پاره شده بود . دوستام همه اومدن منو بردن خونه مادر بزرگم . بعد هم بیمارستان الان هم کمی جاش مونده یادمه که بدون بی حسی بخیه کردن خیلی درد داشت
خیلی وقت بود میخواستم فردا شروع کنم, ولی فردا یک روز از من جلوتر بود, تصمیم گرفتم امروز شروع کنم که از دیروز جلوتر باشم
Deadking(01-28-2019)
این خاطره ترسناک ترین خاطره من بود ی روز شب بود ماهم طبقه 3 زندگی می کردیم بعد ی بار رفتم بالکن خونمون سه ساختمون جلوتر بالای خونه بغل کولر ی چیز سیاه دیدم که فقط نیم رخش پست کولر معلوم بود ولی همه جاش سیاه بود بعد رفتم حموم برگشتم دیدم همون چیز سیاه بیشتر از قبل خودشو از پشت کولر نشون داد دیدم ی شاخ خیلی بزرگ داره که قبل حموم از پشت کولر معلوم نبو به مامان و بابام نشون دادم و اونها هم دیدن که چی اونجا بود ولی واقعا خیلی ترسیده بودم ولی دیگه گذشته.دوستان لطفا مسخره نکنید زیرا شما جای من نبودید.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)