تبلیغات

سوالات
 

شرایط عضویت در وی ای پی و گرفتن رنک ان
نحوه عضویت در اتاق تبادل امتیازات طلایی
بزودی
به زودی
به زودی..

مشکلات
 

اموزش کار با انجمن
اموزش ارسال پست
حل مشکل Crash Reporter در فایرفاکس
به زودی..
به زودی..

تاپیکهای خواندنی
 

قوانین سایت
روش حذف کردن کش و کوکی های مرورگر
اموزش زدن برچسب به تاپیک ها
به زودی...
به زودی..


کانال .... انجمن کمبت را دنبال کنید برای عضویت اینجا کلیک کنید

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از 41 به 46 از 46

موضوع: خاطرات شما

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مـديريت كـل
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1757
    نوشته ها
    9,547
    میانگین پست در روز
    2.44
    اعتبار شما
    955
    وضعیت من
    vafadar
    تشکر
    4,258
    تشکر شده 11,827 بار در 3,920 ارسال
    امتیاز طلایی (رنک 1)
    453,255
    زمان آنلاين
    1 سال 1 ماه 1 هفته 6 روز 21 ساعت 51 دقيقه 3 ثانيه
    اندازه فونت

    خاطرات شما

    مهمان عزیز برای مشاهده ی لینک ها باید عضو شوید. براي عضويت اينجا كليك كنيد

    با سلام

    در این تاپیک میتونید خاطرات جالب خودتون رو تعریف کنید، حالا هر خاطره ای میخواد باشه، غم انگیز، شاد، خنده دار، ترسناک ... کلاء هرچی ... فقط شنیدنی باشه ....

    ممنون

  2. 12 کاربر مقابل از _SONIC_ عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.

    *GORO* (01-30-2014),chameleon mk9 (01-03-2014),Leonardo (03-26-2015),MagicCell (07-18-2015),ORNSTEIN (07-09-2020),Sajjad Winchester (06-11-2014),SCORPION MASTER (11-19-2014),Ulquiorra (01-25-2015)

  3. Top | #41

    عنوان کاربر
    كاربر ساده
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    7345
    نوشته ها
    78
    میانگین پست در روز
    0.02
    اعتبار شما
    10
    وضعیت من
    entegham jo
    تشکر
    69
    تشکر شده 111 بار در 71 ارسال
    امتیاز طلایی
    2
    زمان آنلاين
    1 روز 6 ساعت 12 دقيقه 41 ثانيه
    شخصيت محبوب :
    Joker
    اندازه فونت
    توی روستامون، داداشم و پسر عموم، خیلی مسخره بازی میکردن.
    کارای خطرناک و ......
    یادمه که کوه شنی پشت روستامون بود)
    برای رفتن به کوه شنی باید از جاده میگذشتی(مگه هفت خانه رستمه؟)
    داداشم به من گفت که با پسر عموم میره کوه
    عاغا من اول باور نکردم
    بعد دیدم دختر عموم میگه برو ببین داداشت و پسر عموت کجان(پسر عموت رو فک کنم تیکه انداخت )
    کوه یکمی دور بود
    آماده شدم برای سفر های کریستف کلمبه
    رفتم کوه
    حدود نیم ساعتی شد
    دیدم نیستن
    برگشتم
    باز وقتی دیدم نیستن
    رفتم کوه
    برگشتم
    این چرخه سه چار بار تکرار شد
    تا اینکه به سرم زد رفتم روستاهای دیگرو هم گشتم(شاید گم شده باشد خو)
    خلاصه
    بعد از ظهر بود
    نا امید بودم
    برگشتم دیدم یه چیزی بالا خونمون تو روستا داره میخنده
    بله؟؟
    داداشم، پسر عموم و دختر عموم؟؟؟
    بعدش فهمدیدم منو اسکول گیر آوردن
    منم اونارو نصفه شب بردم تو صحرا ول کردم


    fatality??
    نه دیگه
    نوچه های داداشم و پسر عموم و دختر عموم
    گرفتن منو انقد زدن که عر عر میکردم
    کسی باور میکرد؟؟
    نه دیگه بدیش همین بود

  4. 2 کاربر مقابل از fated joker عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.

    John Cena (07-05-2017),NO ONE (10-11-2016)

  5. Top | #42

    عنوان کاربر
    Super Star
    تاریخ عضویت
    Sep 2001
    شماره عضویت
    1
    سن
    38
    نوشته ها
    2,996
    میانگین پست در روز
    0.36
    شهر شما
    سياره ونوس
    اعتبار شما
    999
    وضعیت من
    ba mahrefat
    تشکر
    703
    تشکر شده 19,467 بار در 3,057 ارسال
    امتیاز طلایی (رنک 2)
    362,452
    زمان آنلاين
    1 ماه 4 روز 8 ساعت 56 دقيقه 38 ثانيه
    شخصيت محبوب :
    god father
    اندازه فونت
    یک خاطره از خودم و حمید دوباره بهتون بگم

    من و حمید نزدیک به 12 سال پیش برای امتحان گواهینامه رانندگی ثبت نام کردیم یادمه اون روز حمید پول گواهینامه اش رو نداشت که حدود 49 هزار تومان میشد و من بهش قرض دادم (هر چند بعدا قرضش رو نداد و هنوز بدهکاره) حتی کرایه تاکسی اش رو من حساب می کردم و پول ناهار و ...

    ما باید 10 جلسه کلاس میرفتیم و بعد امتحان شهری داشتیم اون سال تازه 10 جلسه کلاس شروع شده بود و 3 ماه قبلش بدون کلاس میشد امتحان داد یعنی از اولین سری ثبت نام کنندگان کلاسهای اموزش رانندگی ما بودیم

    10 جلسه کلاس تئوری و بعد 10 جلسه اموزشی و امتحان تئوری و شهری

    من چون از 12 سالگی رانندگی میکردم از 10 جلسه اموزش عملی فقط یک جلسه را رفتم و باقیش لازم نبود ولی حمید هر 10 جلسه رو رفت من هم برای تفریح صندلی عقب می نشستم تا رانندگی اش رو ببینم رانندگی حمید جالب نبود و هر چی مربی اموزشی میگفت اینکارو کن اون کارو کن حمید میگفت اینو بلدم اونو بلدم ولی همش اشتباه انجام میداد

    خلاصه یک روز و فکر کنم جلسه اخر مربی اموزشی سرش درد میکرد چشماش نیمه باز تا خواب بود حمید هم با سرعت داشت میرفت یهو مثل دیوانه ها انحراف به چپ زد و محکم کوبید به یک ستون و ماشین مربی رو نابود کرد ( فکر کنم از عمد بود و قصدش تلافی بود) مربی تا ماشینش خورد به ستون یهو از خواب پرید گفت اینجا کجاست ما کجا هستیم بعد که فهمید چی به چیه یه پس گردنی محکم به حمیدی زد و گفت خاک بر سرت که بعد چند جلسه رانندگی هنوز یاد نگرفتی حمید هم از ماشین پرید پایین و فرار کرد مربی بدبخت یه 200 هزاری پیاده شد خلاصه ضررهای بیشماری به من و اموزشگاه در این مدت اموزش زد


    بعد هم من یه ضرب هم تئوری و هم شهر را قبول شد ولی حمید هر کدام را 5 بار امتحان داد تا قبول شد جالبه ماشین اون سرهنگه رو هم که برای امتحان شهری بود یه بار روشن بود مجددا استارت زد که استارتش سوخت و یک کتک دیگه خورد و تا 5 جلسه قبولش نکرد البته سرهنگه هم فردای اون روزی که حمید رو قبول کرد (جلسه ششم) تصادف کرد و مرد

    خاطرات خوبی داشتیم یادش بخیر چه زود گذشت اینو امروز یهویی یادم اومد

    از سرگذشت های من و حمید باید یک کتاب نوشت که در اون کتاب حمید همیشه نقش یک فرد زرنگ رو داشته و من نقش یک انسان با سخاوت

    البته الان از نظرمالی من بالاتر از اونم هر چند اون هم مایه داره



  6. 6 کاربر مقابل از H e l p e R عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.

    amir mohammad minr (07-18-2019),Æ (06-19-2017),Black.Butler (07-05-2017),fated joker (10-18-2016),John Cena (07-05-2017),_SONIC_ (10-13-2016)

  7. Top | #43

    عنوان کاربر
    KsRmJnAraBp
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    3
    سن
    18
    نوشته ها
    912
    میانگین پست در روز
    0.23
    شهر شما
    مرودشت . استان فارس
    اعتبار شما
    180
    وضعیت من
    khabalood
    تشکر
    2,021
    تشکر شده 1,609 بار در 609 ارسال
    نوشته های وبلاگ
    10
    امتیاز طلایی (رنک 4)
    45,397
    زمان آنلاين
    3 ماه 2 روز 22 ساعت 36 دقيقه 23 ثانيه
    شخصيت محبوب :
    sub-zero
    اندازه فونت
    منم یک بار خونه تنها بودم حوصلم سر رفت . شب بود . سوار چرخم شدم تا برم بگردم . سر کوچمون هم یک چاه بود . منم اومدم رد بشم چاه رو ندیدم تایر جلو رفت داخل چاه منم حدود 2 تا 3 متر همینطور داشتم میرفتم و لوذم پاره شد . ( یک چیزی هست پایین لب که مثل نخ یا چیزی وصله ها اون پاره شده بود . دوستام همه اومدن منو بردن خونه مادر بزرگم . بعد هم بیمارستان الان هم کمی جاش مونده یادمه که بدون بی حسی بخیه کردن خیلی درد داشت

    خیلی وقت بود میخواستم فردا شروع کنم, ولی فردا یک روز از من جلوتر بود, تصمیم گرفتم امروز شروع کنم که از دیروز جلوتر باشم


  8. کاربر مقابل از mstreza عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:

    Deadking (01-28-2019)

  9. Top | #44

    عنوان کاربر
    كاربر ساده
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    33256
    سن
    16
    نوشته ها
    12
    میانگین پست در روز
    0.01
    شهر شما
    تهران...
    اعتبار شما
    10
    وضعیت من
    saree
    تشکر
    28
    تشکر شده 48 بار در 15 ارسال
    امتیاز طلایی
    4
    زمان آنلاين
    1 روز 12 ساعت 29 دقيقه 21 ثانيه
    شخصيت محبوب :
    VENOM
    اندازه فونت
    بهترین خاطرم وین گرفتن توی روم جایزه دار بود که 800 هزار تومن بردم

    بدترین هم حذف پابجی بخاطر درسم بود:‌)

  10. Top | #45

    عنوان کاربر
    كاربر ساده
    تاریخ عضویت
    Dec 2023
    شماره عضویت
    42404
    نوشته ها
    1
    میانگین پست در روز
    0.00
    اعتبار شما
    10
    وضعیت من
    monazam
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال
    امتیاز طلایی
    1
    زمان آنلاين
    3 ساعت 37 دقيقه 44 ثانيه
    شخصيت محبوب :
    scorpion
    اندازه فونت
    سلام سونیک اسموک یا smoke یک شخصیت است که در مورتال کمبت ۴ یا دقیق تر بگم ultimate mortal kombat 3 به صورت سایبورگ که همون ربات که ازش دود در میاد است.

  11. Top | #46

    عنوان کاربر
    كاربر ساده
    تاریخ عضویت
    Dec 2023
    شماره عضویت
    42404
    نوشته ها
    1
    میانگین پست در روز
    0.00
    اعتبار شما
    10
    وضعیت من
    monazam
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال
    امتیاز طلایی
    1
    زمان آنلاين
    3 ساعت 37 دقيقه 44 ثانيه
    شخصيت محبوب :
    scorpion
    اندازه فونت
    این خاطره ترسناک ترین خاطره من بود ی روز شب بود ماهم طبقه 3 زندگی می کردیم بعد ی بار رفتم بالکن خونمون سه ساختمون جلوتر بالای خونه بغل کولر ی چیز سیاه دیدم که فقط نیم رخش پست کولر معلوم بود ولی همه جاش سیاه بود بعد رفتم حموم برگشتم دیدم همون چیز سیاه بیشتر از قبل خودشو از پشت کولر نشون داد دیدم ی شاخ خیلی بزرگ داره که قبل حموم از پشت کولر معلوم نبو به مامان و بابام نشون دادم و اونها هم دیدن که چی اونجا بود ولی واقعا خیلی ترسیده بودم ولی دیگه گذشته.دوستان لطفا مسخره نکنید زیرا شما جای من نبودید.

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
-
ايميل مديريت :......
-
انجمن كمبت فعاليت خود را از اواخر اذر ماه سال 1392 شروع نمود . تیم مدیریتی این انجمن جزو برترین ادمین های ایران هستند.